Search This Blog

Tuesday, October 19, 2010

ربنای بیگانه و ربنای آشنا!

معاون اول رئیس جمهور: ربنایی به جای ربنای آن بیگانه بخوانید!

معاون اول رئیس جمهور خواستار خوانده شدن «ربنا»یی جدید شد.

به گزارش خبرآنلاین، محمدرضا رحیمی که دوشنبه شب در مراسم اختتامیه جشنواره رضوی در مشهد سخن می گفت پس از آنکه تصنیف قطعه ای از بهشت در سالن مجتمع صبا -محل برگزاری مراسم اختتامیه- پخش شد خواستار خوانده شدن ربنایی جدید شد.

رحیمی گفت: از استاد کریم خانی تقاضا می کنم که با صوت زیبایشان ربنایی بخوانند که جایگزین آن ربنایی شود که از حلقوم بیگانه شنیده شده است.

ربنای بیگانه و ربنای آشنا!

معاون اول رئیس جمهور: ربنایی به جای ربنای آن بیگانه بخوانید!

معاون اول رئیس جمهور خواستار خوانده شدن «ربنا»یی جدید شد.

به گزارش خبرآنلاین، محمدرضا رحیمی که دوشنبه شب در مراسم اختتامیه جشنواره رضوی در مشهد سخن می گفت پس از آنکه تصنیف قطعه ای از بهشت در سالن مجتمع صبا -محل برگزاری مراسم اختتامیه- پخش شد خواستار خوانده شدن ربنایی جدید شد.

رحیمی گفت: از استاد کریم خانی تقاضا می کنم که با صوت زیبایشان ربنایی بخوانند که جایگزین آن ربنایی شود که از حلقوم بیگانه شنیده شده است.

پیشرفت روز افزون!!!

خبر آنلاین:انتشار ارقام مربوط به درآمد و هزینه خانوارهای ایرانی طی سالهای 87 و 88 توسط رئیس مرکز آمار ایران خبر از تشدید میزان کسری بودجه بخش عمده ای از خانوارهای شهرنشین ایرانی داشته است و البته مروز امارهای مربوط به سی سال گذشته نشان می دهد به رغم تمامی فراز و فرود ها همواره جامعه شهر نشین اریانی با کسر بودجه مواجه بوده است و از سال 1353 تا سال 1388 متوسط کسری بودجه هر خانوار شهری رقمی معادل 11هزارو پانصد تومان بوده است که البته از 400 تومان در سال 1353 آغاز وبه 46 هزار تومان در سال 1388 ختم می شود.

البته این وضعیت در مورد خانوارهای روستایی نیز وجود داشته است و بر اساس آمارهای منتشر شده از سوی مرکز آمار نشان می دهد خانوارهای روستایی نیز مانند شهر نشینان از سال 53 تا 88 همواره با کسری بودجه مواجه بوده اند و متوسط این کسری معادل 8هزار و 440 تومان بوده است و از رقم 367 تومان ماهیانه در سال 53 آغاز و به رقم 14 هزار و پانصد تومان در سال 86 رسیده است.

البته چون این ارقام بر اساس قیمت های جاری محاسبه شده است نشان دهنده میزان واقعی کسر بودجه خانوار و کم و زیاد شده قدرت خرید خانوارهای ایرانی نیست ولی به خوبی گویای آن است که بخش عمده ای از جامعه ایرانی طی سالهای مورد اشاره از داشتن پس انداز محروم بوده اند.

سرمایه خرج هزینه جاری می شود

مهدی تقوی عضو هیات علمی دانشگاته علامه در این زمینه معتقد اسات که این روند طی سالهای گذشته باعث شده است که خانوارهایی ایرانی از میزان دارایی های خود بکاهند و به عبارتی دچار پس انداز منفی اجباری شوند.

تقوی می افزاید: فارغ از اینکه این روند برای خانوارهای ایرانی چه مشکلاتی به دنبال داشته است در عمل می توان کگفت طی سالهای گذشته انچه در اقتصاد ایران باعث جلوگیری از ورشکستگی اقتصادی مردم شده است درامدهای نفتی است که توسط دولت به اقتصاد تزریق شده است و این امارها نشان می دهد در عمل بخش عمده ای از خانوارهای ایرانی هیچ نقش واقعی در ایجاد ثروت در کشورنداشته اند.

این استاد دانشگاه می گوید: خاتنوارهای ایرانی برای انکه بتوانند تراز خور ار متعادل کنند مجبوربه هزینه کردن دارایی های خود بوده و می توان گفت در این سالها فقیر تر شده اند و از سوی دیگر برای جبران هزینه های خود مجبور به قروضی شده اند که به امید افزایش درامد در سالهای آتی گرفته اند و در عمل هیچ نقش واقعی در انباشت سرمایه در کشور بازی نکرده اند.

Sunday, October 17, 2010

آموزش حجاب!

دانشجویان جدید الورود دانشگاه شیراز آموزش حجاب و عفاف دیدند
هزار و 100 نفر از دانشجویان دختر جدیدالورود دانشگاه شیراز طی دوره ای با همکاری معاونت فرهنگی دانشگاه آموزش حجاب و عفاف دیدند.

به گزارش خبرگزاری مهر، معاونت فرهنگی دانشگاه های شیراز و پیام نور شیراز، دفتر نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه علوم پزشکی شیراز و مشاورت استانداری فارس در امور بانوان اولین دوره آموزشی حجاب و عفاف با عنوان "روئیدن و شکفتن" با حضور هزار و 100 نفر از دانشجویان جدیدالورود دختر دانشگاه شیراز و 900 نفر از دانشجویان جدیدالورود دختر دانشگاه های علوم پزشکی و پیام نور شیراز در دانشگاه شیراز برگزار شد.

در این دوره آموزشی که توسط 20 نفر از اساتید صاحب نظر در زمینه حجاب و عفاف برگزار شد، موضوعاتی همچون حجاب و عفاف در قرآن، تاثیرات فردی و اجتماعی عفاف، آسیب شناسی فرهنگ غرب، آثار و پیامدهای فمنیسم و ... مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفت.

خبرگزاری مهر

Wednesday, October 13, 2010

بهای چه؟؟؟!!!!

بهای برق مصرفی: 1896548 ریال.
کسر می شود یارانه پرداختی:1568950 ریال.
مبلغ قابل پرداخت: 327598ریال.

Monday, October 11, 2010

صبح و زندگی!

امروز هم طبق معمول ساعت 6 با صدای آهنگ گوشی تلفن همراه از خواب ناز بیدار شدم. بعد از کلی غلطیدن و نچ و نوچ کردن به زحمت خودم رو از روی تخت پایین انداختم و کشون کشون و با دردسر به سمت دستشویی رفتم. بعد از یه چرت 2- 3 دقیقه ای توی دستشویی و شستن دست و صورت و آب زدن به موهای انبوهم لباسام و پوشیدم. نمیدونم چرا بعد از این همه سال این قدر صبح زود بیدار شدن برام سخته. بگذریم. خلاصه طبق معمول داشت دیرم میشد. دوون دوون خودم رو به دم در رسوندم . در رو که باز کردم چشمتون روز بد نبینه. هیچی دیگه آسانسور خراب. دوون دوون و بدون توجه به این که همسایه ها خوابن از پله ها پایین آمدم.یه نگاه به ساعت انداختم. شش و ربع. خب خوبه هنوز امیدی هست که به موقع برسم.

Wednesday, October 6, 2010

یارانه زهرا!

دو ماهی میشد که یارانه هارو برداشته بودن. زهرا هم شاید مثل خیلی های دیگه طعم این اتفاق رو خوب چشیده بود. تا چندی قبل نون رو میخریدن دونه ای 50 تومن. ولی حالا با این قیمتها دیگه نون هم نمیتونست بخره. زهرا با دختر خرد سالش و شوهر معتادش روزهای سختی رو میگذروندن. خیلی دلش میخواست بدونه چقد پول سر ماه به شوهرش میدن. کاش کمی از اون پول لعنتی رو به خودش میدادن تا بتونه برای خودش و دخترش یه لقمه نون تهیه کنه و دیگه مجبور نباشه واسه یه لقمه نون این همه بدبختی بکشه. نه حالا قبلش خیلی خوشبخت بودن!

2.2 milliard comments!!!

!!!!!!!!!!!!??????????

سهیلا قدیری دیروز به دار آویخته شد، او تجسم بیپناهترین شهروند ایرانی بود / فرزانه روستایی
13 مهر 1389


تابان نت: سهيلا قديري تنهاترين و بي پناه ترين ايراني که زندان هاي کشور تاکنون به خود ديده، ديروز اعدام شد. نه کسي را داشت که براي اعدام نشدنش به دادستان التماس کند و نه حتي بيرون در زندان اوين کسي منتظر بود تا انجام اعدام را به اطلاعش برسانند. کسي بدن بي جان او را تحويل نمي گيرد و هيچ ختمي به خاطر او برگزار نمي شود. از همه درآمدهاي نفتي کشور فقط چند متر طناب نصيب گردن او شد و از 70 ميليون جمعيت ايران تنها کسي که به او محبت کرد، سربازي بود که دلش آمد صندلي را از زير پاي سهيلا بکشد و به 16 سال بي پناهي و فقر و آوارگي او پايان دهد و او را روانه آن دنيا کرد که مامن زجرکشيدگان و بي پناهان و راه به جايي نبردگان است.

سهيلا 16 سال پيش از خانواده يي که هيچ سرمايه مادي و فرهنگي نداشت تا خوب و بد را به او بياموزد، فرار کرد و ميهمان پارک هاي ميدان تجريش شد. حال او يک دختر شهرستاني يا دهاتي با لهجه کردي و لباس هايي بود که به سادگي مي شد دريافت به شمال تهران تعلق ندارد و از اينجا بود که ميهمان ثابت گرسنگي و سرماي زمستان و گرماي تابستان و نگاه کثيف و هرزه رهگذران شد.پس از سال ها آوارگي در حالي که فرزند ناخواسته يي را حمل مي کرد، از سوي پليس دستگير شد و براي اولين بار در زير سقف بازداشتگاه احساس خانه و مامن داشتن را تجربه کرد. به گفته خودش کودک پنج روزه اش را کشت چون تحمل سختي و گرسنگي و آوارگي کشيدن فرزند دلبندش را نداشت.

وقتي وکيل در جلسه دادگاه از او مي خواهد که بگويد «دچار جنون شده بودم فرزندم را کشتم»، زير بار نرفت و باز تاکيد کرد من عاشق کودکم بودم زيرا به غير از او کسي را نداشتم ولي نمي خواستم فرزند يک مرد معتاد و يک زن ولگرد بي پناه به روزگار من دچار شود. منطق زن فقيري که در دادگاه تکرار مي کرد من روي سنگفرش هاي خيابان و زير باران بزرگ شده ام، آن کودک بي پناه تر از مادرش را به کام مرگ کشاند و پس از دو سال مادرش نيز به سرنوشت مشابهي دچار شد.

اعدام بي پناه ترين ايراني اين سوال را مطرح مي کند که گناه ولگردي و هرزگي يک انسان فقير و بي پناه و راه گم کرده بزرگ تر است يا گناه جامعه ثروتمندي که براي فنا نشدن امثال سهيلا اقدامي نمي کند. قبح فسق و فجور سهيلا زشت تر است يا اينکه کسي در مناطق شمال تهران از شدت گرسنگي به تن فروشي روي آورد. و در نهايت وجود امثال سهيلاي ولگرد و قاتل براي يک جامعه پرادعا و پر از مراسم پرريخت و پاش زشت تر است يا بي تفاوتي نسبت به اينکه در لابه لاي کوچه پس کوچه هاي حوالي ميدان تجريش، انساني در اثر سرماي دي و بهمن چنان به خود بلرزد که براي نمردن از سرما و گرم شدن، هر شب را در خانه يي سپري کند. حال که از فقر و بي پناهي و به تعبير برخي، استضعاف امثال سهيلا احساس گناه نکرديم، از گرسنه ماندن او در خيابان هاي پر از رستوران تجريش شرمنده نشديم، و از اينکه جايي را نداشته تا شب هاي زمستان را در آن سپري کند. فرجام سهيلا قديري و کودک پنج روزه اش ثمره يک بي عدالتي و يک ظلم غدار اجتماعي است که براي سر و سامان و پناه دادن به امثال سهيلا چاره يي نينديشيده. اگر نگاه سنتي خشن و بي عاطفه سياه و سفيد جامعه خود را به تجربه ديگر جوامع متوجه کنيم، درمي يابيم بسياري از کشورها راه حل هايي را تجربه کرده اند. کشورهاي اروپايي مراکزي را داير کرده اند که هدف از سازماندهي آن پناه دادن به کساني است که براي مدت کوتاهي يا اساساً سرپناهي ندارند و بدون سرپناه فنا مي شوند. حتي در کشور ثروتمندي همچون سوئد يا انگليس زناني که در اثر اختلاف خانوادگي از خانه فراري مي شوند به مکان هاي تعريف شده يي هدايت مي شوند تا آرامش بيابند و به زندگي عادي بازگردند.براي جامعه يي که مفتخر است هرساله در مراسم و مناسبت ها تعداد ديگ هاي بار گذاشته شده صدتا صدتا اضافه مي شود و بسياري از نهادها با يکديگر رقابت مي کنند، تامين زندگي دو هزار يا پنج هزار نفر امثال سهيلا هزينه و سازماندهي کمرشکني محسوب نمي شود.

اعدام امثال سهيلا به عنوان نماينده فقيرترين اقشار آسيب پذير که از يکي از دورافتاده ترين شهرهاي غرب کشور به تهران پرتاب شده، کدام حس عدالت طلبي کجاي نظام قضايي ما را اقناع مي کند و پاسخ مي گويد. آيا سهيلا قديري شهروند دارنده شناسنامه کشور ايران به خاطر محروميت و فلاکتي که کشيد و نقل آن، اشک همگان را در دادگاه درآورد بايد غرامت دريافت مي کرد يا حکم اعدام. يک هفتادميليونيوم درآمدهاي نفتي ايران که بالغ بر 735 ميليارد دلار مي شود معادل 10 هزار و پانصد دلار يا 10 ميليون و 500 هزار تومان مي شود. سهم سهيلا به عنوان عضوي از جامعه 70 ميليوني ايران با يک حساب سرانگشتي 10500 دلار يا 10 ميليون و 500 هزار تومان مي شود. در شرايطي که بسياري از اقشار جامعه ايران با تحصيل در آموزش و پرورش و تحصيلات دانشگاهي مجاني و با دريافت يارانه هاي بهداشتي، غذايي و دارويي بسيار بيشتر از 10500 دلار از سهم درآمد نفتي تسهيلات دريافت کرده اند، سهيلا به عنوان شهروند جامعه ايران هيچ گاه امکان بهره مندي از هيچ تسهيلات دولتي و ملي را نداشت. به همين لحاظ سهيلا به عنوان کسي که نتوانست از هيچ امکاناتي بهره مند شود، بايد حداقل 10 ميليون و 500 هزار تومان سهم خود را از درآمدهاي نفتي 30 سال گذشته دريافت مي کرد. و نيز به خاطر محروميت هايي که به آن دچار شد و عقب ماندگي و عقب افتادگي مضاعفي را بر او تحميل کرد، مبالغ ديگري را نيز بايد به عنوان خسارت دريافت مي کرد.

به اين ترتيب سهيلا با داشتن 10 ميليون و 500 هزار تومان امکان آن را داشت تا اتاقي را اجاره کند، کار شرافتمندانه يي را بيابد و شب ها از گرسنگي و زمستان ها از سرما به خود نلرزد. شايد او مي توانست خانواده يي تشکيل دهد و لذت مادر شدن و همسر بودن را تجربه مي کرد و نيز فرصت مي يافت به جاي کشتن فرزند دلبندش با شيرين زباني و شيطنت هاي کودکانه او آرامش يابد. اما سهيلا به جاي آرامش خانواده و همسر و فرزند، در فشار حلقه طناب دار آرام گرفت. حداقل او ديگر گرسنگي نمي کشد، از سرما به خود نمي لرزد و نگاه هاي هرزه را تحمل نمي کند. بي ترديد در رحمت و غفران خداوند رحمان و رحيم آرامش يافته است.

Saturday, October 2, 2010

چون ابر به نوروز رخ لاله بشست
برخیز و به جام باده کن عزم درست
کین سبزه که امروز تماشاگه توست
فردا همه از خاک تو بر خواهد خواست
خیام
ای زندگی تن و توانم همه تو
جانی و دلی ای دل و جانم همه تو
تو هستی من شدی از آنی همه من
من نیست شدم در تو از آنم همه تو
خیام